محل تبلیغات شما



هفته گذشته به خاطر شهادت های  آخرصفر پرازتعطیلی بود وهمین باعث شد خواهرم و دختراش و شوهرش و مامانم از مشهد بیان تهران و چندروزی مهمان من و خواهرم باشند . برعکس هوا اینقدر بارونی بود تواون چندروز جای خاصی نتونستیم بریم و بیشتر خونه بودیم هرجا هم که میرفتیم اینقدر مسیرها دوربود که وقتی برمیگشتیم خونه همه شون پشیمون میشدن ازاینکه گفتن بریم فلان جا

امروز چهارشنبه ست دهمین روز از ماه مهر ، مهرادی خوابه ، باباش رفته سر فیلمبرداری یه کار دوسه روزه منم بعدازچندوقت با خیال راحت گوشی به دست دارم پست میذارم . یکماهی میشد گوشیم باتریش خراب بود و مدام خاموش میشد طوری که خونه پرش با شارژ 100% یه ربع میشد باهاش کار کرد ، بالاخره دیروز باتری خریدم براش میخواستم عوضش کنم یک میلیون بذارم و گوشیمو بفروشم یکی دیگه بخرم اما دیدم هیچی نمیشه خرید باهاش بی خیال شدم . دوم مهر از مشهد برگشتم اونجا که بودم دوتا سکه تمام مهراد رو فروختم و پولش رو دادم به برادرهام و خواهرم ، پدرم اما قبول نکرد ! دومیلیون بهش بدهکار بودیم گفت باشه هدیه خونه خریدنتون هرچه اصرار کردم که من از شما توقع کادو ندارم و همینکه بهمون پول قرض دادید کافی اما زیر بار نرفت گفتم پدرشوهر من با اون اوضاع تقریبا خوب مالی 200 هزارتومان پول نقد هدیه دادن شماهم همونقدر بده گفت نه

سلام به همگی ، امروز شنبه ست 23 شهریور ساعت 20 دقیقه بامداد ، من طبقه بالا خونه مامانم با مهراد تو پذیرایی خوابیدیم نیم ساعتی میشه پسرک بعد از کلی غلت زدن خوابش برد . 12 مین روزیه که مشهدیم و کلا تواین 12 روز سرماخورده بودیم هردومون اینقدر که آب و هوای اینموقع از سال مزخرفه ! مخصوصا مشهد ، اینجا خیلی خنکتر از تهران هست مخصوصا شب ها دقیقا فردای روزی که اومدیم من و مهراد هردو سرماخوردیم هنوزهم آثارش در بدنمون هست اما خب رو به بهبود هستیم . پسرک هم تا وقتی بچه ها دوروبرش هستن که خوبه و بازی میکنه اما همینکه  بچه ها میرن خونه هاشون مدام آویزون منه باز حالا خداروشکر مثل چندروز اول بهونه باباشو نمیگیره

26 روز از مرداد هم گذشت و هوای گرم تابستان کم کم داره روبه خنکی میره دو سه هفته ای دیگه واقعا غیرقابل تحمل شده بود و به شدت گرم بود که دیگه به قولی تابستونه دیگه بایدم گرم باشه . برنامه روتین زندگی ما مثل قبل ادامه داره همچنان صبح ساعت 6 میریم ورزش و دوچرخه سواری ، ظهر خوابیم و بعدازظهر هم توخونه مشغول بازی و کارهای خونه هستیم ، عصر دوباره یه سر میریم پارک سرکوچه من و مهراد و شب تا 10 دیگه خوابیم . توهفته گذشته دوسه روز صبح ها رفتیم پارک جیتگر برای دوچرخه سواری تو پیست و همونجا هم صبحونه مونو خوردیم  که خوش گذشت . شازده همچنان بیکار و به همون کارهای خورده ریزه خودش اکتفا کرده تو اینستا و دیوار پیج و آگهی زده اما کسی زنگ نزد و بااومدن پاییز چون فصل جابجایی تموم میشه کارش کمتر میشه باز الان به بهانه اثاث کشی های مشتری هاش چهارتا زنگ خوری داره برای بازکردن ساید و لباسشویی و . و نصب مجددشون . 

مادرشوهرم هم جمعه ای که گذشت جابجا شدن و دیگه خونه شون رو سازنده تحویل داد تقریبا همه چیزش تموم شده انگار فقط آسانسورش هنوز راه نیفتاده اینام که طبقه پنجم هستن رفت و آمد از پله ها سخته . روز جمعه شازده گفت ناهار درست کن بریم اونجا همه (داداشاش و خانوم بچه هاشون و خواهراش ) از دیشب اونجان اومدن کمک برای چیدن وسایل مامانم

سلام به همگی . امیدوارم ایام گرم تابستانی به کام شما شیرین و گوارا و خنک بگذره ، واقعا هوای گرم کلافه کننده ست من که از موقعی که مهراد رو حامله بودم به شدت گرمایی شدم و اصلا طاقت گرما رو ندارم پسرک هم همینطوره به شدت گرمایی هست ، شبها که حتی طاقت تحمل یه ملافه روهم روی خودش نداره و تو ماشینم که هستیم چون فاقد کولر هست خیلی عرق میکنه به همین خاطر تو این هوا بیشتر خونه نشین هستیم  . یک هفته ای میشه که صبح ها بعد نماز نمیخوابیم و ساعت 6 میریم ورزش صبحگاهی نزدیک خونه که دقیقا یک ساعت با مربی ورزش موزیکال انجام میدیم

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها